English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1869 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
admin U تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
paperwork U تشریفات اداری
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
positioned U قراردادن امورات مربوط به وفایف
position U قراردادن امورات مربوط به وفایف
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
ritualist U ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
lion rug U فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
implied task U وفایف استنتاجی
wifehood U وفایف زوجیت
assignment of tasks U تعیین وفایف
specified tasks U وفایف تصریحی
function keys U کلیدهایانجام وفایف
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
toe the line <idiom> U انجام وفایف شخصی
job description U شرح وفایف شغلی
physiology U علم وفایف الاعضاء
muliebrity U وفایف زنانه زنانگی
assignment of tasks U واگذار کردن وفایف
specified tasks U ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
break U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
that is beyond my duty U این از وفایف من خارج است
entoptics U شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
physiological U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
physiologic U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
deontology U وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
he is nehgent of his duties U در انجام وفایف خودسهل انگار است
second fiddle U کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
functional principle [Technology] U کارکرد
functioning [manner of functioning] U کارکرد
operation U کارکرد
running U کارکرد
mechanics {pl} U کارکرد
functionality U کارکرد
workings {pl} U کارکرد
functioned U کارکرد
earning U کارکرد
way of functioning U کارکرد
mode of operation [Technology] U کارکرد
function U کارکرد
manner of functioning U کارکرد
functions U کارکرد
emergency operation U کارکرد
ego function U کارکرد خود
returned U عملکرد کارکرد
empty running U کارکرد خالی
empty running U کارکرد بی اثر
functionalism U کارکرد گرایی
returning U عملکرد کارکرد
return U عملکرد کارکرد
motor function U کارکرد حرکتی
outputs U کارکرد فرفیت
returns U عملکرد کارکرد
secondary function U کارکرد ثانوی
open shop U با کارکرد ازاد
tact function U کارکرد نامیدن
open shot U با کارکرد ازاد
optimal performance U کارکرد بهینه
adaptive functioning U کارکرد انطباقی
anergasia U زوال کارکرد
mental function U کارکرد ذهنی
mand function U کارکرد خواستاری
output U کارکرد فرفیت
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
diaschisis U کارکرد پریشی جانبی
localization of function U موضع یابی کارکرد
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
ceremony U تشریفات
formality U تشریفات
formalities U تشریفات
ritual U تشریفات
formalist U تشریفات
cermonies U تشریفات
protocol U تشریفات
rituals U تشریفات
ceremoniously U با تشریفات
protocols U تشریفات
unceremonious U بی تشریفات
procedures U تشریفات
gallery deck U پل تشریفات
ceremonies U تشریفات
unceremoniously U بی تشریفات
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
tut work U کاری که مزد ان از روی کارکرد داده میشود
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
honor U نجابت تشریفات
guard of honor U پاسدار تشریفات
Chief of protocol. Master of ceremonies. U رئیس تشریفات
ritual U تشریفات مذهبی
serviced U عبادت تشریفات
emcee U رئیس تشریفات
emcees U رئیس تشریفات
master of ceremonies U رئیس تشریفات
masters of ceremonies U رئیس تشریفات
starch U اهارزدن تشریفات
service U عبادت تشریفات
ritualism U تشریفات دوستی
ceremonial U تشریفاتی تشریفات
ceremonials U تشریفاتی تشریفات
porotocol department U اداره تشریفات
sans ceremonie U بدون تشریفات
starches U اهارزدن تشریفات
ritualistic behavior U تشریفات وسواسی
chief of protocol U رئیس تشریفات
red tape U تشریفات زائد
riteless U عاری از تشریفات
red carpet U تشریفات و احترامات رسمی
All the formalities were carried out. U تمام تشریفات انجام شد
circumstances U شرط موقعیت تشریفات
due process of the law U تشریفات صحیح قانونی
solemnly U موقرانه با ائین و تشریفات
emcees U رئیس تشریفات کردن
The formalities of judicial process. U تشریفات حقوقی وقضایی
emcee U رئیس تشریفات کردن
quarterdeck U محوطه تشریفات ناو
To discard formalities . U تشریفات را کنا رگذاردن
an abrupt departure U عزیمت بدون تشریفات
quarterdecks U محوطه تشریفات ناو
beadledom U تشریفات ورسمیت زیاد
Easter Sepulchre U تشریفات مذهبی تدفین
rite U مراسم تشریفات مذهبی
defected U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
condonation U اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
solemnity U ایین تشریفات مراسم سنگین
He is very ceremonious. U اهل تشریفات (تشریفاتی ) است
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
ceremonious U پای بند تشریفات وتعارف رسمی
part performance U عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
Dont stand on ceremony. U تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
enterprises U موسسه
stablishment U موسسه
institution U موسسه
corporations U موسسه
corporation U موسسه
enterprise U موسسه
establishment U موسسه
institutes U موسسه
establishments U موسسه
instituted U موسسه
instituting U موسسه
inst U موسسه
institute U موسسه
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
manning table U جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
enterprises U موسسه اقتصادی
Recent search history Forum search
1popsicle
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1life cycle ceremonies
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1It's not business to you
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com